کد مطلب: 126146 تعداد بازدید: ۱۳۹

نشست علمی – پژوهشی بررسی ظرفیت های فقه در اصول، ارکان و مراحل تربیت

دوشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۰۲:۵۷
هفتمین پیش نشست علمی پژوهشی همایش فقه و تربیت با ظرفیت‌های فقه در اصول، ارکان و مراحل تربیت با حضور معاون پژوهش مدرسه علمیه حضرت خدیجه علیها السلام زنجان خانم اکرم صالحی و خانم دکتر نسرین هژبری به عنوان دبیر علمی(استادیار جامعه المصطفی العالمیه) روز دوشنبه ۳۱مرداد، ساعت ۱۱الی ۱۲ برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی مدرسه علمیه خدیجه‌کبری(س)، هفتمین پیش نشست علمی پژوهشی همایش فقه و تربیت با ظرفیت‌های فقه در اصول، ارکان و مراحل تربیت با حضور  معاون پژوهش مدرسه علمیه حضرت خدیجه علیها السلام زنجان خانم اکرم صالحی و خانم دکتر نسرین هژبری به عنوان دبیر علمی(استادیار جامعه المصطفی العالمیه) روز دوشنبه ۳۱مرداد، ساعت ۱۱الی ۱۲ برگزار شد.

در این نشست بیان شد که فقه و تربیت هر دو عامل مهمى هستند تا نقش برجسته‌­اى را در زندگى فرد مسلمان ایفا نمایند. علم فقه در بیان قرآنی به معنای بصیرت و فهم مسائل اعتقادی، احکام و اخلاق و ... است و  تعریف تربیت در بیان راغب به انشاء شیء حالا فحالا الی حد التمام بیان شده است و در تعریف اصطلاحی فقه علم انسان سازی و علم تربیت علم دگرسازی است.

تربیت و پرورش از نیازهاى اساسى انسان  است و در پرتو تربیت صحیح است که به کمال مطلوب خویش نایل مى­‌گردد. از سوى دیگر، دین و بعد عملى آن یعنى فقه جایگاه بسیار ویژه‌­اى در زندگى انسان دارد و با مجموعه­‌اى از بایدها و نبایدها، زندگى او را احاطه کرده است. این دو علم با  پیشرفت زندگى بشر و تحولات فرهنگى و اجتماعى، شکل جدیدى و مطابق با نیازهای انسان امروز، به خود گرفته و رسالتى نوین پیدا کرده است. چرا که از سویى، تعلیم و تربیت یکى از نیازهای بنیادین در زندگى انسان است  و زمینه‌ساز موفقیت انسان در سایر ابعاد می‌­باشد و از طرفی، کاربرد فقه از ایفاى نقش در محدوده زندگى فردى انسان فراتر است و با توجه به پیشرفت­‌های امروزی، باید پاسخ­گوى نیازهاى شرعى انسان در همه ابعاد فردى و اجتماعى (مطابق با زندگی و نیازهای امروزه او) باشد. آن چه در این میان مهم است بررسى چگونگی ارتباط و تعامل این دو دانش مهم در زندگى فرد مسلمان در یک جامعه اسلامى است. زیرا  فقه به عنوان دانشى که ماهیت دینى و اسلامى دارد، با تربیت به عنوان علمی که مى‌­تواند اسلامى باشد، بر یکدیگر تاثیرگذار هستند و آثار و نتایج این رابطه تعاملی می­‌تواند در جهت‌دهى نظام تعلیم و تربیت جامعه اسلامى نمود پیدا کند، چرا که نقش فقه در تربیت مى‌­تواند به اسلامى‌­سازى تربیت کمک کرده و بخشى از محتواى تربیت اسلامى را در اختیار علم تربیت قرار دهد و از سوى دیگر، تربیت با اصول و شیوه­‌هایى که دارد می‌تواند ضمن ارائه موضوعات جدید در عرصه اجتهاد و فقاهت، به کاربردی کردن احکام فقهى، کمک شایان توجهى نماید. با توجه به نقش تعیین‌­کننده فقه در زندگى فرد مسلمان و نقش عظیم فرآیند تربیت در زندگى او، و علیرغم وجود آثار تحقیقی در این موضوع، هنوز این عرصه نیازمند پژوهش هر چه بیشتر در زمینه تعامل این دو می باشد تا رفته رفته ابعاد چگونگی تاثیر و تاثّر این دو علم با یکدیگر روشن گردد و جامعه بتواند از اثرات این تعامل هرچه بیشتر بهره‌­مند گردد. در این نشست بررسی ابعاد تعاملی این دو علم، وجود اثرات علم فقه بر اصول، ارکان و مراحل تربیت  و در نتیجه بررسی ظرفیت‌های فقه در اثرگذاری در علم تربیت مورد توجه است.

در بررسی نحوه تعامل دو علم فقه و تربیت که شامل تاثیرگذاری و تاثیرپذیری این دو علم است، ابتدا باید به زمینه وجود این تعامل پرداخت. زمینه وجود تعامل را باید در وجود اشتراکات بین این دو علم بررسی کرد. دو علم فقه و تربیت از جهت موضوع، قلمرو، هدف با یکدیگر مشترک هستند و در صورتی که تربیت را تربیت اسلامی در نظر بگیریم، وحیانی بودن نیز جهت دیگری از وجوه اشتراک می‌باشد.

در موضوع ظرفیت فقه در برابر اصول تربیتی به بررسی سه اصل تربیتی در این عرصه پرداخته می‌شود: 1. یکى از اصول مسلم تربیتى این است که فعالیت‌­هاى تربیتى اعمال شده از سوی مربی، باید متناسب با توان متربى باشد. به عبارت دیگر، لازم است شرایط، موقعیت و توان متربى را در نظر گرفت و در علم تربیت متناسب با این شرایط و وضعیت، تدابیر تربیتى اندیشیده شده است. فرض در این اصل بر این است که فرد تربیت شونده از جهات سنی، جنسیتی و ظرفیت یادگیری توان خاصی دارد و در روند تربیت او حفظ تناسب بین ظرفیت متربی و محتوای تربیتی ارائه شده از اصول تربیتی لازم است  که باید مورد توجه مربی قرار گیرد.

1. مراد از توان متربی در نظر داشتن قدرت، توانایی و استعداد متربی در فرآیند تربیت است. و رعایت این اصل از امور بنیادین تربیت است. این توان نسبت به همه جهات جسمی، روحی، عقلی و عاطفی متربی سنجیده می­‌شود و همچنین این امر  دوران قبل از تمییز، تمییز، رشد و بعد از آن را نیز در بردارد.

2. محتوای اصل تخفیف و مسامحت، آن است که در عمده فعالیت­‌هاى تربیتى لازم است مربى عدم سخت­‌گیرى را در همه فعالیت‌­هاى تربیتى در قبال متربی در نظر داشته باشد و همچنین در روند تربیت با شناختى که از وضعیت و شرایط متربى پیدا مى­‌کند، در موارد لزوم برای در نظر داشتن حال متربی و توان او، تخفیفاتى را در مقام عمل برای او در نظر بگیرد و فعالیت­‌هایى که خارج از توان او است بر او تحمیل نکند و نیز از آنچه موجب مشقت و سختى او مى­‌گردد دوری نماید. تفاوت این اصل با اصل پیشین از این جهت است که در آن اصل، بر متناسب بودن تکالیف و فعالیت­‌ها با توان مکلّفان و متربیان تاکید شده است، در حالى که در این اصل تأکید بر تخفیف و آسان­‌گیرى می‌باشد.

 3. یکی از اصول مهم تربیتى که در روند تربیت اثرگذار است، اصل مثبت­نگرى است. اصل مثبت­نگرى به این معنا است که متربى به محیط پیرامون خود با نگاه مثبت بنگرد و به خصوص در روابط اجتماعى، رفتارها و اقدامات دیگران را در صورتى که نا درست بودن آن­ها برایش قطعى نشده، آن­ها را بر صحت حمل نماید. علم فقه اسلامی نیز از آنجا که علم انسان­سازی است، دارای یک سری از اصول تربیتی خاص خود می­‌باشد.

علم فقه به عنوان نسخه عملی دین مبین اسلام در برابر انسان قوانین بسیار عملی و هوشمندانه دارد، که ریشه در کمال، خاتم و جهانی بودن این دین دارد. اصول تربیتی موجود در تربیت اصولی هستند که با مطالعات و تجربیات دانشمندان علم تربیت در رفتارها و ساختار روحی و جسمی انسان­‌ها در طول تاریخ به دست آمده است. علم فقه در دایره اصول تربیتی می­‌تواند تاثیرگذار باشد چرا که در ازای اصول تربیتی در علم فقه نیز قوانین و احکام کارآمد و بسیار قوی وجود دارد. از جمله اصول تربیتی رعایت ظرفیت متربی است که فقه این اصل را در قالب قاعده نفی عسر و حرج و قواعد دیگر مطرح می­‌کند و رعایت ظرفیت مکلف را در سه جهت سن، جنس و شرایط زمانی و مکانی در نظر دارد و تقسیم‌بندی سن تربیتی و دوران تربیت در علم تربیت، نشان از تفاوت­‌های ظرفیتی مکلف دارد که فقه این تقسیم‌بندی را نیز در آموزه‌های خود به نحو کامل­‌تر و دقیق‌­تری و با جزئیات و آداب کامل در بردارد. همچنین فقه در برابر اصل تخفیف و آسان­گیری در تربیت نیز می­‌تواند اثرگذار باشد؛ چرا که در برابر این اصل معادلی مانند؛ وجود جایگزین­‌ها در احکام، جواز انجام محرمات در حال اضطرار و تخفیف در برابر انجام واجبات را دارد. از جمله اصول تربیتی که در این فصل بررسی شد، اصل مثبت‌­نگری در فقه است که علم فقه بر این اصل با وجود و عملیاتی شدن سه اصل"اصاله الصحه"، "اصاله الحل" و "اصاله الطهاره" اثرگذار است و اجرایی شدن این اصول در رفتارهای مکلفین و متربیان، اصل مثبت‌نگری را به مصادیق واقعی عملی می­‌کند.

عرصه دیگر در بررسی تاثیر فقه بر تربیت در این پایان نامه، تاثیر در ارکان تربیت است که ارکان شامل مربی، متربی و محتوای تربیتی می­‌باشد. دایره مربیان در نظر فقه محدود نیست و شامل والدین، معلم، جد پدری، قیم و وصی و حاکم شرع و ولی فقیه می­‌باشد لذا می­‌تواند گستره بیشتری را در اختیار تربیت قرار دهد و با این تدبیر فقه امر ولایت فرزند در هیچ شرایط و مقطعی معلق نمی­‌ماند. از طرفی مساله متربی در ارکان تربیت مطرح می‌باشد که در بررسی آن در نظام تربیتی رسمی و غیررسمی، فقه می‌­تواند سلسله الزامات از حقوق کودک را در نظام آموزشی شامل حدود آموزش و شرایط آن می‌­باشد. و در حیطه محتوای تربیتی، منابع فقهی در دو محور فعالیت­‌ها و آموزه­های تربیتی می‌­تواند محتوای تربیتی را در اختیار علم تربیت قرار دهد. در مبحث ظرفیت فقه در ارکان تربیت باید گفت؛ فقه از جهت اهمیت امر تربیت کودک یا متربی، دایره وسیع‌تری از مربیان را برای تربیت معرفی می­‌کند. و اینکه این تاثیر در دو حوزه نظام تعلیم و تربیت رسمی و در غیر نظام تعلیم و تربیت رسمی وجود دارد. و در ادامه یعنی تاثیر فقه بر محتوای تربیت، بحث در تاثیر فقه و راهکارهای فقه در محتوا شامل فعالیت­‌ها و آموزه­‌های تربیت پرداخته شد و دستورات فقه در هر یک از موارد بیان شد.

از دیدگاه علم فقه تقسیم‌بندی مراحل زندگی انسان دارای تقسیم­‌بندی نظام­‌مند دقیقی است، که در قرآن و سنت به آن اشاره شده است. مراحل زندگی یک انسان از دیدگاه تربیتی فقه شامل پنج محور است که در این تحقیق این محورها را در قالب سه مرحله به عنوان مراحل تربیت از دیدگاه فقه تنظیم کرده‌­ایم که عبارتند از؛ مرحله اول که مرحله زمینه‌سازی و تمهید نام دارد و شامل انتخاب همسر و دوران حمل است. مرحله دوم مرحله تولد تا سن تمییز است که شامل احکام و سنن حین ولادت تا روز هفتم و مساله حضانت می­‌باشد و مرحله آخر مرحله‌ای است که فرزند به درجه‌­ای از قدرت تشخیص و قدرت فکری می‌رسد که می‌تواند مخاطب احکام الهی واقع شده و مورد تربیت در ساحت­‌های تربیت اعتقادی، عبادی، اخلاقی و علمی قرار گیرد که این مرحله، در فقه مرحله رشد نام گرفته است. همه این احکام و سنن در این سه مرحله می‌تواند آثار تربیتی بسیار بر انسان متربی داشته باشد. چرا که این دستورات در کنار تقسیم‌بندی سه دوره ای تربیت در روایات معصومین( علیهم السلام)- دوره سیادت(1تا 7 سالگی)، اطاعت( 7 تا 14 سالگی) و دوره وزارت (14 تا 21 سالگی) - که به خوبی ابعاد روحی و روانی متربی و مکلف را در نظر دارد، به خوبی می‌تواند نیازهای تربیتی یک انسان را برآورده کند. در نتیجه علم فقه می تواند با این اوصاف در کنار علم تربیت، اهداف تربیتی را هر چه بیشتر و بهتر حاصل نماید.