کد مطلب: 108308 تعداد بازدید: ۲۲۵

عقل ، آیات و روایات همگی دلالت می کنند که انتخاب اصلح لازم و واجب است.

دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۰۵:۰۱

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نشست سیاسی- علمی بررسی وجوب انتخاب اصلح و اعطای منصب سیاسی به کارگزار عادل با حضور حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا صادقی مدیریت حوزه های علمیه خواهران 

 

ایشان نشست خورد را با طرح یک سوال آغاز کردند، آیا به لحاظ فقهی وجوب انتخاب اصلح و اعطای منصب سیاسی به کارگزار عادل لازم است یا نه؟

سپس  با بیان چند مقدمه و پیشینه بحث خود را ادامه دادند.

بحث های فراوانی در این موضوع وجود دارد که ابتدا با چند مقدمه به بحث می پردازیم.

مقدمه اول: امر مشارکت در انتخابات و حضور حداکثری در آن، ضرورت بسیار و آثار و برکات و فوایدی دارد که ضرورت این مسئله ، آثار و برکات آن یک امر روشن و بدیهی است، و همه ی ما بدان واقف هستیم.

اگر به لحاظ دینی، اجتماعی، سیاسی به این مسئله بنگریم، شرکت در انتخابات بدیهی است، اما مسئله ای که خیلی مهم است این است که شورای نگهبان به طور طبیعی پایین ترین معیار ها را برای کاندیداهای ریاست جمهوری در نظر گرفته است و تعدادی را که واجد شرایط هستند، معرفی کرده است. اما آیا همه ی کاندیداها مساوی و در یک وزان هستند؟ یا در بین آنها خوب و خوب تر یا صالح و اصلح وجود دارد؟

به طور طبیعی اگر گزینش اصلح لازم و واجب باشد، مقدمه اش که شناخت اصلح است هم واجب خواهد بود. ( از باب مقدمه واجب، واجب است.) آنگاه مسائل خاصی مطرح می شود که ما چگونه اصلح را بشناسیم؟ راه شناخت اصلح چیست؟

مقدمه دوم: انتخاب اصلح نه تنها در انتخابات ریاست جمهوری بلکه در مناصب و حوزه های گوناگون مطرح است، در مناسب سیاسی اعم از رهبر و امام جامعه، استانداران، مدیران کل، و همه ی کسانی که نقش برجسته ای در حکومت دارند.

گاهی هم این موضوع انتخاب اصلح در مشاغل هم مطرح می شود، برای مثال پزشکی که به آن مراجعه می کنیم. آیا لازم است که به پزشک خوب تر مراجعه کنیم؟ یا فرض کنیم پارچه را می خواهیم بدوزیم، آیا لازم است خیاط بهتر را بیابیم و به آن مراجعه کنیم؟ یا فرض کنیم مدیر یکمجموعه یک کارمندی را قرار است انتخاب کند، آیا لازم است کسانی که اعلی هستند را انتخاب کند؟یا فردی که حداقل ها را دارد کفایت می کند؟

در همه ی این موارد جای بحث و بررسی وجود دارد، اما بحث ما در مقوله ی انتخابات است. انتخابات بزرگی که همه ی امت ایران با آن مواجه هستند.و از اهم امورى است كه مسئوليت آن با همه ماست. و توجه داريد كه دشمنان اسلام در نظر دارند كارى بكنند كه انتخابات درست صورت نگيرد و از دست مسلمانها و متعهدين خارج شود. ولى همه ی ما  بايد تمام قدرت‏ مان را صرف كنيم كه به خوبى انجام شود. انتخابات يك محكى هم براى خودمان است كه ببينيم آيا مى‏خواهيم انتخاب‏ اصلح‏ بكنيم براى خودمان، يا براى اسلام؟ اگر براى خودمان باشد، شيطانى است.

کلامی از امام خمینی (ره) را مقدمه ی بحث انتخاب اصلح قرار می دهیم. امام در سال 1362 ملاقاتی داشتند که فرمایش ایشان در  صحيفه امام، ج‏18، ص   197 آمده است:  اگر انتخاب اصلح براى مسلمان‏هاست، «كى و از كجاست» مطرح نيست، از هر گروهى باشد، حزب باشد يا غير حزب، نه حزب اسباب اين مى‏شود كه غير آن فاسد باشد ، و نه صد در صد حزبى بودن باعث صلاح آنهاست. و انتخاب اصلح براى مسلمين يعنى انتخاب فردى كه تعهد به اسلام و حيثيت آن داشته باشد؛ و همه چيز را بفهمد، چون در مجلس، اسلام تنها كافى نيست، بلكه بايد مسلمانى باشد كه احتياجات مملكت را بشناسد اقتضائات زمان را بداند، در عین تدین ، علم و آگاهی هم داشته باشد.و سياست را بفهمد و مطلع به مصالح و مفاسد كشور باشد

پیشینه موضوع

وقتی با نگاه فقهی نگاه می کنیم، به لحاظ پیشینه ی مباحث ، فقها مباحث گوناگونی را مطرح کردند. فقها در چند مسئله این بحث را مطرح کردند.

1-در بحث اجتهاد و تقلید:  این مسئله مطرح می شود که آیا با وجود اعلم امکان تقلید از عالم وجود دارد؟

 به عنوان کلی این بحث در باب اجتهاد و تقلید، در مبحث تقلید از اعلم مطرح شده است.

2- در بحث نماز : موضوع دیگری که این بحث در آن مطرح شده است، در باب نماز است. برای مثال اگر دو نفر باشند صلاحیت امام جماعت برای هر دو وجود داشته باشد ولی یکی از آنها اصلح باشد . آیا اصلح برای امامت مقدم است یا نه؟ البته به لحاظ استحبابی مشکلی ندارد. بحث این است که آیا به لحاظ فقهی مقدم کردن اصلح واجب و لازم است یا نه؟

مرحوم علامه حلی (ره) در کتاب تحریر الاحکام اینطور می نویسد: «إذا وجد اثنان متساويان في الشرائط، تخيّر الإمام في نصب أيّهما شاء، إن تساويا في الفضيلة، و لو تفاوتا فيها بأن يكون أحدهما أفضل من صاحبه أو أزهد منه، فالوجه وجوب تقديم الفاضل على المفضول، و يحتمل جواز تقديم المفضول، لأن نقصه ينجبر بنظر الإمام بخلاف الرئاسة العامّة.؛اگر دو نفر باشند که شرایط شان مساوی است امام مخیراست هر کدام را که بخواهد انتخاب کند، اگر در فضیلت هر دو مساوی باشند. و اگر در فضیلت متفاوت باشند ، اینطور که یکی از آنها افضل یا با تقوا تر از دیگری باشد پس صحیح این است که فاضل بر مفضول مقدم شود. احتمال دارد تقدیم مفضول جایز باشد

3- در باب قضاوت : اگر یک قاضی اصلح از قاضی دیگر باشد. صلاحیت این قاضی بیشتر باشد. آیا باید به سراغ اصلح و افضل برویم؟ این مباحث در بسیاری از کتب فقهی مطرح شده که آیا انتخاب و تقدیم فاضل واجب است یا  می توان مفضول را انتخاب کرد؟ فرض کنیم رهبر معظم انقلاب می خواهند رئیس قوه قضاییه را انتخاب کنند که  سه نفر واجد شرایط هستند، در میان این سه نفر یکی صالح تراست. اما آیا برای رهبری واجب است اصلح را انتخاب کند؟

فقها این موضوع را هم به معنای فقهی و هم به معنای کلامی مطرح کرده اند. برای مثال در کتاب مرحوم سید مرتضی (ره) این بحث های کلامی را مطرح کردند.

 

 

 ادله فقهی وجوب انتخاب اصلح

در فقه 4 ادله عمده داریم که عبارت اند از: کتاب، عقل، سنت ، اجماع

الف) ادله عقلی: آیا به نگاه عقلی انتخاب اصلح لازم است؟

« ما حَکَمَ بِهِ عَقل حَکَمَ بِهِ شَرع»  

از نگاه عقل به صورت کلی اگر دوکاندید موجود باشند، آیا عقل اقتضا می کند بهترین و اَعلی را انتخاب کنیم؟ عقل فطری نیازی به استدلال و برهان خاصی ندارد. انسان با عقل فطری خود می فهمد اگر در یک منصب دو نفر شایستگی دارند و یک نفر شایستگی بیشتری دارد، بهترین را انتخاب کند. ( بین دلیل عقلی و سیره عقلا تفاوت وجود دارد، سیره عقلا در اینگونه موارد به سراغ بهتر می رود. بر اساس قاعده کل ما حکم به عقل حکم به الشرع انتخاب شایسته تر لازم است.)

ب) آیات قرآن

1-    آیات سوره یونس آیه 35 « قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَق‏  أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛ خدای متعال خطاب به مشکرین می فرمایند: آیا بت ها و مانند آنها می توانند به حق هدایت کنند ؟ پس آيا كسى كه به سوى حقّ هدايت مى‏كند براى پيروى شايسته‏تر است ، يا كسى كه خود هدايت نمى‏شود مگر آنكه هدايتش كنند؟ شما را چه مى‏شود؟ چگونه حكم مى‏كنيد؟!»

 آیه استفهام انکاری است. (کسی که نیاز به هدایت دارد شایسته تر است به پیروی یا کسی که نیاز به هدایت ندارد و خود هدایت می کند ؟) از چه کسی باید پیروی کنید؟ از خداوند متعال که عین علم است یا کسی که خودش به هدایت نیاز دارد؟ برای مثال چه کسی می تواند امام و پیامبر باشد؟

مرحوم محقق اردبیلی در کتاب زبده البیان ص345 به این آیه استدلال میکنند و می فرماید:

« فيمكن أن يستدلّ بها على وجوب اتّباع اللّه تعالى الخالق دون مخلوقة، و كذا على وجوب اتّباع العالم دون الجاهل، و كذا على اتّباع الأفضل فيما هو أفضل‏ به، دون المفضول‏، خصوصا إذا كان تعلّمه من هذا الأعلم و الأفضل، و إن كان المفضول و الجاهل متمكّنان من العلم بما علمه العالم و الأفضل بالتعلّم فيستخرج منه عدم جواز تقليد الجهّال و المفضول، مع تقدير وجود الأفضل و إن كان أورع، و لهذا قال به بعض العلماء و كذا تقديم الأفضل في الصلاة وكذا الرواية.»امکان دارد به این آیه استدلال کنیم برای وجوب تبعیت و پیروی از عالم و افضل نه از مفضول، هم چنین برای وجوب تبعیت و پیروی از عالم نه جاهل، هم چنین برای وجوب تبعیت از افضل نه کسی که هیچ فضیلتی در او نیست. خصوصا زمانی که شخصی علم و فضیلت را داراست. پس اگر مفضول و جاهل متکمن از علم همان عالم و افضل باشند، نتیجه می گیریم که تقلید از جاهل و مفضول در جایی که عالم و افضل و باتقوا وجود دارد، جایز نیست.به همین دلیل است که تقدیم افضل در نماز و هم چنین در روایت واجب و لازم است.

بنابراین پیروی از افضل نسبت به مفضول واجب است.

2-    آیه دوم سوره بقره آیه 246: گروهی ازبنی اسرائیل آمدند نزد پیامبرشان وگفتند ما مورد ظلم و ستم قرار گرفتیم به ما یک پیامبری معرفی بکن با فرعونیان جنگ کنیم. درآیه بعدی به این مطلب اشاره می کند که پیامبر طالوت را معرفی می کند. درباره انتخاب شدن طالوت از زبان پیامبرشان می‌فرماید: « قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ؛  گفت: « خدا او را بر شما برگزيده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشيده است. خداوند، ملكش را به هر كس بخواهد، مى‏بخشد؛ و احسان خداوند، وسيع است؛ و (از لياقت افراد براى منصب‏ها) آگاه است، طالوت هم از علمی و هم از نظر جسمی نیروی بدنی قوی تری داشته است.)

عن ابی جعفر(ع) : فَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ‏ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ‏ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ- وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ‏ وَ كَانَ أَعْظَمَهُمْ جِسْماً وَ كَانَ شُجَاعاً قَوِيّاً- وَ كَانَ أَعْلَمَهُمْ‏ إِلَّا أَنَّهُ كَانَ فَقِيراً فَعَابُوهُ بِالْفَقْرِ ؛ تفسير القمي ؛ ج‏1 ، ص81)

ج) روایات :

 روایات متعددی وجود دارد که بیان می کندکه امت و امامت و رهبری جامعه را به کسی نمی سپارد در حالیکه در آن جامعه افرادی عالم تر از آن باشند . مگر اینکه جامعه رو به انحطاط باشد.

همین مضمون به بیان دیگر در کتاب های اهل سنت وارد شده است،

1- کتاب سنن بیهقیج10، ص118 می فرمایند :« قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من استعمل عاملا من المسلمین و هو يعلم أنّ فيهم من هو أولى‏ بذلك‏ و أعلم منه بكتاب اللّه و سنّة رسوله فقد خان‏ اللّه‏ و رسوله و جميع المؤمنين؛کسی که یک نفر از میان مسلمانان به کار بگیرد، در حالی که می داند بهتر و شایسته تر از این وجود دارد. به خدا و پیامبر و به همه ی مومنین خیانت کرده است. خیانت به خدا و همه مومنین خیانت به همه ی مردم است.»

آیا این آیه ظهور در وجوب انتخاب  فرد شایسته تر ندارد؟

«مَن اِستَعمَلَ عَامِلاً»هم شامل کارگزار میشود هم شامل انتخابات ریاست جمهوری، اطلاق وجوب انتخاب هم شامل همه ی مردم می شود.

2- روایت عزل محمد بن ابی بکر و جایگزینی با مالک اشتر:

امیرالمومنین علی (ع) ابتدا  محمد بن ابی بکر را برای مدیریت مصر انتخاب میکنند، اما محمد بن ابی بکر نمی توانند خوب مدیریت کنند، ایشان را عزل می کنند و مالک اشتر را انتخاب می کنند و متوجه می شوند که ایشان ناراحت شده اند. نامه ای به ایشان می نویسند که در نامه 34 نهج البلاغه آمده است: در این نامه  امام ع به دلیل عزل محمدبن ابی‌بکر از ولایت مصر(که در اول رمضان سال 36  منصوب شده بود) و دلیل نصب مالک اشتر و رضایت امام (ع) از ایشان و طلب رحمت برای ایشان اشاره می‌کند و می فرمایند :« أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي مَوْجِدَتُكَ مِنْ تَسْرِيحِ الْأَشْتَرِ إِلَى عَمَلِكَ وَ إِنِّي لَمْ أَفْعَلْ ذَلِكَ اسْتِبْطَاءً لَكَ فِي الْجَهْدَ وَ لَا ازْدِيَاداً لَكَ فِي الْجِدِّ وَ لَوْ نَزَعْتُ مَا تَحْتَ يَدِكَ مِنْ سُلْطَانِكَ لَوَلَّيْتُكَ مَا هُوَ أَيْسَرُ عَلَيْكَ مَئُونَةً وَ أَعْجَبُ إِلَيْكَ وِلَايَةً إِنَّ الرَّجُلَ الَّذِي كُنْتُ وَلَّيْتُهُ أَمْرَ مِصْرَ كَانَ رَجُلًا لَنَا نَاصِحاً وَ عَلَى عَدُوِّنَا شَدِيداً نَاقِماً فَرَحِمَهُ اللَّهُ فَلَقَدِ اسْتَكْمَلَ أَيَّامَهُ وَ لَاقَى‏ حِمَامَهُ وَ نَحْنُ عَنْهُ رَاضُونَ أَوْلَاهُ اللَّهُ رِضْوَانَهُ وَ ضَاعَفَ الثَّوَابَ لَهُ...‏؛پس از ياد خدا و درود، به من خبر داده‏اند كه از فرستادن اشتر به سوى محلّ فرماندارى‏ات، ناراحت شده‏اى. اين كار را به دليل كند شدن و سهل انگارى‏ات يا انتظار كوشش بيشترى از تو انجام ندادم، اگر تو را از فرماندارى مصر عزل كردم، فرماندار جايى قرار دادم كه اداره آنجا بر تو آسان‏تر، و حكومت تو در آن سامان خوش‏تر است. همانا مردى را فرماندار مصر قرار دادم، كه نسبت به ما خيرخواه، و به دشمنان ما سخت‏گير و درهم كوبنده بود، خدا او را رحمت كند، كه ايّام زندگى خود را كامل، و مرگ خود را ملاقات كرد،  در حالى كه ما از او خشنود بوديم، خداوند خشنودى خود را نصيب او گرداند، و پاداش او را چند برابر عطا كند»

د) اجماع:

 اگر به مباحث مختلف فقهی نگاه کنیم، می توان اجماع به دست آورد که انتخاب اصلح واجب و لازم است.

نتیجه: بنابراین عقل ، آیات و روایات همگی دلالت می کنند که انتخاب اصلح لازم و واجب است.